نميخواستم نام چنگيز را بدانم
نميخواستم نام نادر را بدانم
نام شاهان را
محمد ِ خواجه و تيمور لنگ،
نام خفتدهندهگان را نميخواستم و
خفت چشندهگان را.
ميخواستم نام تو را بدانم.
و تنها نامي را که ميخواستم
ندانستم.
--- احمد شاملو، مدایح بی صله
نميخواستم نام نادر را بدانم
نام شاهان را
محمد ِ خواجه و تيمور لنگ،
نام خفتدهندهگان را نميخواستم و
خفت چشندهگان را.
ميخواستم نام تو را بدانم.
و تنها نامي را که ميخواستم
ندانستم.
--- احمد شاملو، مدایح بی صله
«این توده حافظهی تاریخی ندارد، حافظهی دستهجمعی ندارد.»
«جوانی ما سراسر با دغدغهی آزادی گذشت. امروز هم نسل جوان ما با همين دغدغه میزيید و آن را در هر جا که مجال پيدا کند به زبان میآورد. اما اين نسل پوياتر و پربارتر است. سالهای جوانی ما در رؤيای مبارزه به سر آمد اما اين نسل، راست در ميدان مبارزه به جهان آمده. تفاوت در اين است»
«جوانی ما سراسر با دغدغهی آزادی گذشت. امروز هم نسل جوان ما با همين دغدغه میزيید و آن را در هر جا که مجال پيدا کند به زبان میآورد. اما اين نسل پوياتر و پربارتر است. سالهای جوانی ما در رؤيای مبارزه به سر آمد اما اين نسل، راست در ميدان مبارزه به جهان آمده. تفاوت در اين است»
روزهایی که پرشتاب بر ما میگذرند، شاید در خود نویدی را پنهان کرده باشند، نوید اینکه ما حافظهی از دست رفتهای را باز مییابیم. به عبارتی دیگر، نسل جوان ما، حافظهی از دست رفتهی تاریخ ما را احضار میکند. نامهایی را که باید میدانستیم و ندانستیم.
تو اگر در تپش باغ خدا را دیدی همت کن و بگو ماهی ها حوضشان بی آب است...
پاسخحذف